لا یا ایها البابا مکن عیب معدل ها که درس اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها! مرادرمنزل خاله چه جای عیش چون هردم مامان فریاد می داد:شدی از درس غافل ها! مرادائم بابامی گفت:فقط تو بنما خر خوانی رسندازخرخوانی ومردن به دانشگاه عاقل ها! شب تاریک وحجم درس وگردابی به نام جبر کجا دانند حال ما به خواب اندر ! معلم ها! همه کارم شده دائم ز بر سازم مطالب را ازاین سوفرمول شیمی ازان سوهم مسائل ها! خدا راآقای(حاجی)! ازحجم درس ما کم کن مگر یک دم بیا سایند زبان بسته محصل ها! گره ازکاردرس ما چه کس خواهد که بگشاید زبی برنامه گی هاشان چه خون افتاد در دل ها!
مصطفی
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:09 ق.ظ
تست
افرین شاعر هم شدی؟